یک روز که دلم گرفته بود

ساخت وبلاگ

اومدم بنویسم من امروز طفلکی ترین دختر تهران بودم وقتی ساعت 9 شب بعد از کلاس با کوله سنگین بر پشت و مقوا بر دست از پیرمرد همیشگی جوراب خریدم.

وقت فرو کردن جورابها تو کوله گفت بابا جان با این وضعیت تو پنجاه سالگی برات دست و کمر نمیمونه.

دیگه نگفتم من تو نصف این سن هم اکثر اوقات درد کتف و کمر امونم رو میبره.

...

شام درست کردن, لباس اتو کردن, دوش گرفتن, اتاقم رو مرتب کردن, کتاب خواندن, درس و هزار کار ریز و درشت دیگر رو به این شب تنهای تبدار سرماخورده اضافه کنید.

یک روز که دلم گرفته بود...
ما را در سایت یک روز که دلم گرفته بود دنبال می کنید

برچسب : طفلکی, نویسنده : 5zendegikhoobe9 بازدید : 149 تاريخ : جمعه 27 مرداد 1396 ساعت: 15:46

بیستُ چهارم مرداد ماهِ نودُ شش :: وَ ما اَدریکَ ما مَرْیَم ؟ وَ ما اَدریکَ ما مَرْیَم ؟ بایگانی آخرین مطالب پیوندهای روزانه پیوندها ۲۴ مرداد۹۶ ۹۶/۰۵/۲۴ مریم ... یک روز که دلم گرفته بود...
ما را در سایت یک روز که دلم گرفته بود دنبال می کنید

برچسب : بیستُ,چهارم,مرداد,ماهِ,نودُ, نویسنده : 5zendegikhoobe9 بازدید : 130 تاريخ : جمعه 27 مرداد 1396 ساعت: 15:46

این کتاب عزیزترین کتاب زندگیِ منه از عزیزترین فرد زندگیم. کتاب رو سالای اول دانشگاه هدیه گرفتم، همون وقتی که تازه از دبیرستان فارغ التحصیل شده بودم و فکر میکردم میتونم دنیا رو نجات بدم. من با این کتاب، کتابخون شدم و هر جا کم آوردمُ خسته شدم کتاب رو ورق زدم دل دادم به دبیر ادبیات و محبوبِ خوب آذریش.. یک روز که دلم گرفته بود...
ما را در سایت یک روز که دلم گرفته بود دنبال می کنید

برچسب : گاهی,کتابهایت,نگاه, نویسنده : 5zendegikhoobe9 بازدید : 98 تاريخ : دوشنبه 23 مرداد 1396 ساعت: 0:05

الان نباید اینجا باشم توی این وبلاگ، الان باید گزارشم رو تکمیل کنمُ قبل خونه رفتن ارسال کنم بعد برم خونه شام درست کنم مطمعن بشم فشار مامان تنظیم شده بعد به بابا کمک کنم وقت آرایشگاهم رو کنسل کنم که بتونم به خواهرم سر بزنم، باید چشم ببندم  و لبخند مصنوعی و زورکی بزنم به روی مهمونایی که به خونه در حال یک روز که دلم گرفته بود...
ما را در سایت یک روز که دلم گرفته بود دنبال می کنید

برچسب : أُفَوِّضُ,أَمْری,إِلَی,اللَّهِ,إِنَّ,اللَّهَ,بَصیرٌ,بِالْعِبادِ, نویسنده : 5zendegikhoobe9 بازدید : 118 تاريخ : دوشنبه 23 مرداد 1396 ساعت: 0:05

یه کلیپی از رقص فیلم "ملکه مارها" رو نشونش دادم با هیجان گفتم ببین این فیلم مورد علاقه بچگیای منه, این دختره رو ببین همش باید برقصه وگرنه مار میشه این آقاهه رو ببین مارگیره میخواد دختر بیچاره رو بگیره. با تعجب نگام میکنه بعد میپرسه خب تَهِش چی میشه؟ _ تَهِش؟ نمیدونم یادم نمیاد ... امروز از سرکار بر یک روز که دلم گرفته بود...
ما را در سایت یک روز که دلم گرفته بود دنبال می کنید

برچسب : امروز,مبارک,فالم, نویسنده : 5zendegikhoobe9 بازدید : 99 تاريخ : دوشنبه 23 مرداد 1396 ساعت: 0:05

ایشون_ دیشب خوابتو دیدم نشسته بودیم" رو اون پله هایی که همیشه با بچه ها میشستیمُ شعر میخوندیم ", داشتیم حرف میزدیم.

من _راجع به چی حرف میزدیم؟

ایشون _مدیریت فناوری

من :/

...

گفت من چرا باید راجع به مدیریت فناوری باهات حرف بزنم وقتی انقدر میخوامت.

یک روز که دلم گرفته بود...
ما را در سایت یک روز که دلم گرفته بود دنبال می کنید

برچسب : تاریخ,داشته, نویسنده : 5zendegikhoobe9 بازدید : 109 تاريخ : دوشنبه 23 مرداد 1396 ساعت: 0:05

آهنگ پریزاد از رادیو پخش میشه و من به تو فکر میکنم... پریزادِ من, پریزادِ کوچک من, عروسکم... امروز به محض رسیدن به خونه با دیدن حجم خالیِ خونه با دیدن خونه ای که هیچکدوم از اون شش نفری که من نفسم به نفسشون بنده نبودند بغضم ترکید نشستم جلوی درِ ورودی و دستام رو گرفتم جلوی صورتمُ با صدای بلند گریه کر یک روز که دلم گرفته بود...
ما را در سایت یک روز که دلم گرفته بود دنبال می کنید

برچسب : زیبای,چهارم,مرداد, نویسنده : 5zendegikhoobe9 بازدید : 107 تاريخ : دوشنبه 23 مرداد 1396 ساعت: 0:05

برای خودم دمنوش به لیمو و چای سبز دم کردمو به خودم قول دادم روز کاری خوبی داشته باشم، گفتم خودم جان این چهارشنبه ی مهربون رو هم خوب کار کن غروب مفصل با هم حرف میزنیم. با هم قهوه دم میکینم مالیه میخونیم لباسها رو مرتب میکنیم دراز نشست میریم مانتوها رو میریزم تو ماشین، نقاشی هم میکشیم. خودم آروم و سر یک روز که دلم گرفته بود...
ما را در سایت یک روز که دلم گرفته بود دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5zendegikhoobe9 بازدید : 89 تاريخ : دوشنبه 23 مرداد 1396 ساعت: 0:05

ماندانا تو گوشم میخونه "دردا کشیده به غمت آتش به جانم بی تو چگونه سر کنم دیگر ندانم" پریزاد قشنگم تو اتاق بغلی خوابِ خوابه, کوچولوی دوست داشتنی, دارم از دلتنگی براش میمیرم دلم میخواد برم وقتی خوابه ساعتها به اون صورت ماهش زل بزنم ولی امان از ویروس سرماخوردگی, امان از این گلو درد لعنتی که من هر چی آ یک روز که دلم گرفته بود...
ما را در سایت یک روز که دلم گرفته بود دنبال می کنید

برچسب : رفیقِ,همراه, نویسنده : 5zendegikhoobe9 بازدید : 106 تاريخ : دوشنبه 23 مرداد 1396 ساعت: 0:05

گفتم اخه من روم نمیشه بیام تو مراسم و مهمونی شرکت شما تازشم میخوای بگی من کی شما میشم؟

_ زندگیم

گفتم ببین من جدی ام

گفت منم جدی ام.

...

چیزی هست که من باید در این دفتر ثبتش میکردم ولی گذشتم ملاحظه کردم  محابا کردم، حالا هم پشیمونم حالا که جسارتش رو پیدا کردم... زمانش از دست رفته...لطفش...

دیگه اینکار رو با خودم نمیکنم دیگه اینکار رو  با خودم  نمیکنم...

یک روز که دلم گرفته بود...
ما را در سایت یک روز که دلم گرفته بود دنبال می کنید

برچسب : دیالوگ, نویسنده : 5zendegikhoobe9 بازدید : 100 تاريخ : دوشنبه 23 مرداد 1396 ساعت: 0:05